دانایی

یک جو بینش، از نیم مَن دانش، ارزشمندتر است
  • دانایی

    یک جو بینش، از نیم مَن دانش، ارزشمندتر است

دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۲۲ ب.ظ

پاییز نوشته یاسمن عیسی پور

باز پاییز آمد با همان شور و نشاط همیشگی ، با همان زیبایی ، با همان رنگهای همیشگی ، زیباست . پاییز پاییز است اما نه آن پاییز همیشگی ، این باد پاییزی متفاوت آمده است درخت روبروی خانه ی ما برگ هایش زرد است ، اما در دنیای پارسال نیست برگ های زردش کمی متفاوت است مانند برگهای زرد امسال . دوباره امسال پاییزی زیبا آمده است ، پاییزی با ده ها رنگ . باران پاییزی مانند مرواریدی روی برگ ها می درخشد وقتی برگ های درختان قد کشیده ی پاییز می ریزد انگار کسی از وجودش کم شده است وقتی باد پاییزی به زمین و درختان می وزد کسی درختان را با خود می برد و زمین ها را جارو می کند

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۴:۲۲
یاسر مرگن
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۲۰ ب.ظ

خانه نماز نوشته کیمیا صدقی

در میان جنگل در میان درختان ، در دل تابلوی بی نقص الهی خانه ایست چوبی ، جلا خورده ، باران خورده ، قصه خرده ، بدی دیده ، شادی دیده ، خوبی دیده و خوبی کرده . دور تا دورش گل های بابونه عطر خود را پخش می کنند . علف های هرز به دنبال راهی برای از ریشه کندن بابونه ها و بابونه ها به دنبال راهی برای آرامش . بالای شیروانی خانه ، پری های زیبا به همراه پروانه ها پرواز می کنند . اجزای خانه قرآن تلاوت می کنند و به توحید شهادت می دهند . در خانه ام را از توحید ساختم تا توحید هیچ گاه یادم نرود . سقف خانه را تصویر چند مورچه ی کوچک مزین کردم تا هیچ گاه یادم نرود در آسمان خداوند انسان ها ی ظالم را از ان مورچه های نقاشی کمتر می بیند و وقتی توبه می کنند زیر سایه ی خداوند متعالند جزء‌جزء‌چوب های خانه ام با نیت خیر آمیخته است ستون های خانه ام را از سجده و رکوع ساختم تا خداوند به ایمن خانه برکت دهد ایوان خانه از قنوت است و هر وقت باران می بارد هر دعایی در ایوان خانه ام مستجاب می شود بیایید خانه ای بسازیم که هیچ گاه نلرزد هیچ سیل و زلزله ای تکانی به آن ندهد آتش نگیرد با آذرخشی کوچک یا حتی بزرگ ، بیایید خانه ای بسازیم سزاوار باغ بهشت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۴:۲۰
یاسر مرگن
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۱۸ ب.ظ

شعر تو خدایم هستی فاطمه تقی زاده

تو خدایم هستی

تو خدایم بودی و تو خدایم هستی

من بنده ام باردگر تو خدایم هستی

تو خالق کوههای بلند و تالخ دریا

من بنده ام و تو همان خالق یزدان

تو بودی و هستی همان خالق پاکم

من بنده ام تو خالق نابم

تو خالق یزدانی و من بندی یاقی

تو خدایم هستی و بار دگر من بنده ی یاق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۴:۱۸
یاسر مرگن
پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۹ ق.ظ

تاجی از گل نوشته یاسمن عیسی پور

آسمان چقدر زیباست ، او تاجی از رنگ های مختلف بر سر خود گذاشته است چقدر دلم می خواهد بروم و کنار تاجش بنشینم ولی چه حیف که باید پله را بالا بروم تا به آن نزدیک شوم ولی یک چیز را خوب می دانم که روزی  به آنجا خواهم رفت دلم می خواهد تاجی از گل های بهاری برایش درست کنم و بر روی سرش بگذارم . آیا چنین چیزی ممکن است با نزدیک تر شدن به خداوند بزرگ ، راستی خورشید دارد از پشت ابر بیرون می آید حتما مهدی آل طاها می خواهد ظهور کند

عضو انجمن نوقلمان اداره کتابخانه های عمومی شهرستان گرمه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۷ ، ۱۱:۳۹
یاسر مرگن
يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۳ ق.ظ

بازار دنیا نوشته آرزو عطایی

قدم که می زنی ٰ به اطراف که نگاه می کنی ٰ فقط و فقط یک چیز را می بینی ، ( دنیا ) آری درست است دنیا ! اما این دنیایی که از او صحبت می کنی جزئیات دیگری ندارد ؟ درست است دنیا و جزئیات که اصلا کوچک نیستند . مانند حس های خیلی خوب و بد . حسابی شلوغ بود . بازار را می گویم بازار دنیا ! در طرفی از بازار افکار خوب را دیدم . سرش را روی میز گذاشته بود و ظاهرا خواب افتاده بود ؛ چون هیج مشتری ای نداشت . کمی جلوتر دروغ را دیدم ، دستمالی دور سر خود پیچیده بود و همچنان در حال دادن زدن بود تا مشتری های خود را جلب کند . چند قدم جلوتر در یکی از پس کوچه ها غیبت انتظارم را می کشید . به او پشت کردم اما تهمت را دیدم . بازار او هم شلوغ بود . همه مردم دور و برش جمع شده بودند . من هم جلو رفتم تا ببیتم چه خبر است که ناگهان صدایی توجهم را به خود جلب کرد . اول کمی گوش کردم . به نظرم صدای دعوا بود . برگشتم دیدم چشم و هم چشمی سر مهربانی داد می کشد .آنقدر آن دعوا وحشتناک به نظر می رسید که همه مجبور بودند طرفداری چشم و هم چشمی را بکنند و گرنه .... وگرنه معلوم نبود چه بلایی در انتظار آنهاست . همین طور که قدم می زدم در سمت راستم خوبی را دیدم . او هم حال و روز خوبی نداشت و از اوضاع نابسامان روزگار اشک در چشمانش حلقه زده بود . در آن طرف بازار غیبت هر روز قیمت بساتش را کم می کرد  و به مشکلات و بدبختی آنها اضافه می کرد . صورتم را چرخاندم اعمال نیک هم بازار چندان خوبی نداشت و فقط می توان دور و اطراف او مردی را دید که جنس های را پس می آوردند . هنوز در فکر بودم : چرا ؟ ، چرا و چرا ؟ این واژه هزاران بار در ذهنم تکرار شد . آخر مردم وجود خودشان را با دست خود بدبخت می کردند نمی دانم چه در ذهن آنها می گذشت : جمعی از مردم شناسنامه به دست طرف بدی ها می رفتند تا خودشان را گمراه کنند . یا اینکه خودشان هم می دانستند مهر زدن شناسنامه ! آن هم به دست سلطان بدی ها ، شیطان !! انگار هیچ کس مرا درک نمی کرد جز چند نفر . که فقط همین چند نفر باعث امید دل خوبی و باعث ماندن آن در بازار دنیا شده بودند تا وقتی چشم هایم را بستم : ( خوبی ، اعمال نیک و ... عاقبت خودم را دیدم که سرشان را پایین انداخته بودند در طرفی دیگر درست روبه روی خوبی ها غیبت ، تهمت و بدی را دیدم . همه شان قهقهه می زدند و بلند می خندیدند . طوری که صدای خنده های تنفر آمیز آنها همه جا را فرا گرفته بود و در آنجا طنین انداز شده بود . من در بین دو گروه سر درگم ، قرار گرفته بودم . یکی یکی به انها نگاه کردم بدون هیچ حسی به بدی ها پشت کردم ، زانو زدم و چشم هایم را باز کردم ) . در بازار دنیا فقط کافی است به بدی ها پشت کرد ؛ هر چند ارزان تر و ظاهرا بی درد سر تر باشند

آرزو عطایی

عضو انجمن نوقلمان کتابخانه پیامبر اعظم گرمه

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۹:۴۳
یاسر مرگن
سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۳۸ ب.ظ

دل نوشته انیس قلعه نویی

فکری درگیر ، قلبی پر درد ، رویی شاداب با وانمود هیچ ها راهی برای رهایی از دردهایم نمی یابم چشمانم باز است اما چیزی نمی بینم . انگار چشم های قلبم هم دیگر سویی ندارد . چیزی هایی را در سوسوی نور شمع  می بینم اما تحلیلی برای آنها ندارم چیزی احساس نمی کنم . سرشارم از خنکای زمستان از ترس ، نا امیدی . انگار بحرانی را متحمل می شوم که محکوم به تحمل آن هستم محکوم به اینکه ناراضی باشم از خود  درونم  از انسانهای اطرافم از چشم های پر دردم که در آینه هم غمش پنهان نیست . دلگیرم از خودم و خدایی که در پهنای سردی های زمستان قلبم رهایم کرد . دستانم درد می کند . دیگر توان یاری جستن در وجودم نمی یابم دیگر عاجزم از قدم زدن تا رسیدن به یاری اش . مشکل کجاست ؟ من خودم کجا هستم ؟ موقعیت مکانی اکنونم را جستجو می کنم اما چیزی جز بیابان بی آب و علف نمی یابم . انگار باران امید مدتهاست که به کویر قلبم نباریده دریاچه ی آرامشم بخار شده و ماهی های درونش زنده زنده زیر شن های غم هایم دفن شدند . باد می وزد و اشکی سرد راهش را بر روی گونه هایم پیدا می کند اشکم بر زمین می ریزد و گل پونه ای رشد می کند . عطرش کل صحرای دلم را در بر می گیرد به خودم می آیم . کجا ایستاده ام !؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۸
یاسر مرگن
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۱۷ ب.ظ

معرفی کتاب شن های زمان اثر سیدنی شلدون

این کتاب در 356 صفحه توسط انتشارات درسا و با ترجمه اولگا کیایی چاپ شده است من روایت این داستان را روایت عشق و انقلاب میدانم شخصیت جیمی میرو که به عنوان یکی از رهبران جدایی طلبان باسک می باشد یکی از شخصیت های کلیدی این داستان است هر چند حضور بقیه شخصیت های داستان کم رنگ تر از جیمی میرو نیست ولی داستان تا حدودی حول جریان فرار او از دست مخالفان می چرخد در این داستان دولت اسپانیا با کمک شخصی به نام کلنل اکوکا قصد دستگیری جمیز میرو را دارد ولی به بهانه اینکه این شورشیان در یکی از صومعه های کلیسا پناهنده شده اند به آنجا هجوم برده و برای راهبه ها دردسرهای درست می کنند و در این بین چهار راهبه از کلیسه فرار کرده و در نهایت به صورت خیلی تصادفی به گروه جیمز میرو می پیوندند در طول داستان نویسنده سرگذشت این چهار راهب را نقل می کند و همچنین به زندگی خود جیمز میرو و همراهانش می پردازد البته به صورت خیلی گذرا و کوتاه .
http://shahreketabonline.com//files/cache/files_products__9789646104419[w204h300mresizeByMaxSize].jpg
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۷
یاسر مرگن
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۰۸ ب.ظ

متن سند تحول آموزش پرورش ( سند 2030 یونسکو )

بعد کلی که ذهن من مشغول شد در مورد سند تحول آموزش پرورش یا همون 2030 خیلی علاقمند شدم بدونم که کسی که اونو امضا کرده چه جور آدمی بوده که به نقل خیلی ها اومده سندی رو امضا کرده که توش همجنس بازی مجاز دانسته شده و خیلی حواشی دیگه ای که براش درست شد و من فقط به اعتبار سخنان رهبری و سخنان آقای حسن رحیم پور ازغدی گفتم حتما چیزی هست که میگن و علاقه مند شدم متن اصلی این سند رو ببینم بعد از کلی گشتن و پیدا نکردن اصل سند بلاخره موفق شدم اونو با یه دردسرهایی گیر بیارم البته خیلی دقیق نتونستم بخونم ولی یک ساعتی روش وقت گذاشتم و جستجو کردم و چیزایی که اونا میگفتن رو نتونستم پیدا کنم البته که دو حالت وجود داره یا این سند اون سندی نیست که امضا شده و یا اگه هست حتما یه نکته کنکوری داره که من متوجه نشدم خیلی دوست داشتم هر کسی که ایراد به این سند میگیره مستند بگه که بر اساس کدوم بند این سند ایرادی که مطرح میکنن وجود داره تا مردم خودشون بخونن و قضاوت کنن ولی البته با نگاه کلی که من به سند انداختم فقط چند نکته (حالا شاید بگیم نکته شایدم اونجوری که من فکر میکنم نباشه ) وجود داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۸
یاسر مرگن
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ

نمونه تفاهم نامه جشنواره رضوی با سایر ادارات

سلام علیکم

فایلی رو که گذاشتم نمونه تفاهم نامه ای است که شهرستان ما با سایر ادارات شهرستان جهت برگزاری و جذب مشارکت سایر ادارات در هفتمین جشنواره کتابخوان رضوی استفاده کرده ایم فایل رو میذارم برای دانلود کسانی که خواستند چون فایل به صورت ورد هستش میتونن راحت تغییرش بدن

دانلود فایل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۶
یاسر مرگن
پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۰۷ ب.ظ

بیشترین دروغ های دنیا کدام هستند

چند روز پیش یک جا جلسه بودیم هر کی رفت بالا تا تونست اینقدر دروغ گفت که دیگه حالم داشت به هم میخورد و پیش خودم که فکر کردم دیدم اینقدر دروغ زیاد شده که دیگه اگه کسی راست بگه باید آدم تعجب کنه روز بعد داشتم مجله همشهر جوان رو ورق میزدم که ناگهان خوردم به یک صفحه که عنوان بود پرتکرارترین دروغ های دنیا البته توی اون صفحه در مورد بزرگترین دروغ های تاریخ هم مطالب نوشته شده بود ولی من همین قسمت پرتکراترین رو بدم نیومد بزارم توی سایت ببینید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۰۷
یاسر مرگن